خواهي كه از درازي شب با خبر شوي بنگر دمي بديده ي شب زنده دار من خواهي خبر زسوز دل مرغ حق شوي بشنو تو ناله هاي دل بيقرار من پروين برفت و زهره ي شب زنده دار رفت يارب سر نمي رسد اين انتظار من باز آه بياد آن شب زيبا كه تا سحر مفتون و بيقرار تو بودي كنار من شبهاي انتظار گذشت از حساب و نيست ديگر اميدآنكه بيايد نگار من پري نگهباني منبع
درباره این سایت